۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

سکوت سرشار از دوراندیشی است

یکی از آموزشگاههای موسیقی کودکان تهران، تسهیلات نسبتا مناسبی برای والدینی که منتظر پایان کلاس فرزندانشان هستند در نظر گرفته است. اعتراض همسایه های این آموزشگاه به تجمع والدین در بیرون، مدیریت آنجا را واداشته است که علیرغم کمبود جا، امکاناتی از قبیل اتاق انتظار با تلویزیونی بزرگ و کتابخانه برای مطالعه، به والدین اختصاص دهد. کتابخانه البته بعد از چند ماه به کلاسی برای کسب درآمد تبدیل شد.
اتاق انتظار بلافاصله بعد از نشستن والدین که عموما خانمها هستند به حمام زنانه (و یا مردانه)تبدیل می شود. گفتگوهای چند نفره آنها در حالی که سیستم صوتی آموزشگاه هم موسیقی پخش می کند برای من غیر قابل تحمل بود و بیرون رفتن و در راه رو منتظر بودن هم با اعتراض مسئولان مواجه می شد. مسئولان که خود نیز اکثرا خانم بودند در مقابل اعتراض به سر و صدا از بلندگوی آموزشگاه درخواست سکوت می کردند که حتی همان درخواست نیز در همهمه والدین گم می شد.
این میان خانمی که معمولا ساکت نشسته بود، توجهم را جلب کرد. بعد از چند نوبت به طور نسبی با هم آشنا شدیم و من هم مدام از دست خانمهائی که با آرایش غلیظ و حرفهای صد من یک غاز، آدم را کلافه می کردند، غر می زدم و او هم گوش می کرد. بعدا متوجه شدم او تحصیلات عالی مهندسی از دانشگاه شریف دارد و در شرکتی هم کار می کند. همه چیز این خانم با دیگران فرق داشت. علیرغم زیبائی ظاهری حتی موهای خود را که زیاد هم سفید شده بود، رنگ نمی کرد. بسیاری از مواقع هم کتابی در دست مطالعه داشت و مدام در حال تذکر این نکته میان صحبت هایمان به من بود که همه خانمها فقط اینها که تو می بینی نیستند و تازه قرار هم نیست همه فروغ فرخزاد باشند.
در طول چند ترم بیشتر با هم آشنا شدیم. به من در بدقلقی های و کم طاقتی های دخترانم در کلاس ارف خیلی کمک می کرد. بسیاری از مواقع که دنبال جای پارک مناسب بودم بچه ها را تحویل ایشان می دادم.
یک روز به من برگه ای را نشان داد و گفت که شما این را دیده اید؟ نگاه کردم دیدم مربوط به کمپین یک میلیون امضاء است. گفتم دیده ام و کامل هم خوانده ام. گفت حاضرید آن را امضاء کنید؟ محکم گفتم: من؟ گفت: آقایان هم می توانند. گفتم می دانم ولی برای دفاع از حقوق این خانمها؟ عمرا! اگر چنین کاری بکنم. تن صدای من بقدری بلند بود که توجه چند نفر از خانمهای دیگر را هم جلب کرد. بعد توضیح دادم که من مادر روستائی خودم را هزار بار مدرن تر از این خانمهای بزک کرده و پر حرف می دانم. تمام لباس و ماشین و آرایش اینها بوی نفت می دهد اینها را چه به برابری حقوق؟ همین را هم که دارند زیادی است. ایشان چیزی نگفت و سکوت کرد.

دو سالی گذشت. من تحمل مدیریت و همینطور تحمل والدین آن آموزشگاه را نداشتم. بچه ها را به جای دیگری منتقل کردم. به کلی ارتباطم با آن خانم قطع شد. بعد از تحولات سال 88 جمعیت صدها هزار نفری زنان و دختران تحصیل کرده و رعنا، جهانیان را حیرت زده و انگشت به دهان گذاشت. این همه دختر جوان و پی گیر و شجاع کجا بودند؟ کسی تردید ندارد که آنها صف مقدم اعتراضات را تشکیل می دانند. همه نوع سختی را دیدند و تحمل کردند. حتی بسیاری از والدین دختران جوان، بزرگترین مانع برای حضور آنها در اعتراضات بودند. با این وجود بسیار دیرتر از آقایان صحنه را ترک کردند.
مدام حرف همان خانم که همیشه تاکید می کرد خانمها را نمی توان با دیدن صرف این والدین تحلیل کرد، در ذهنم مرور می شد. راست هم می گفت. من خیلی دیر متوجه شدم. اما فرصت اینکه با ایشان مطرح کنم که چقدر نظرم عوض شده کاملا از دست رفته بود. هیچ نشانی از ایشان به جزء اینکه مامان یکی از بچه هاست، نداشتم.
یک مجله فرانسوی عکسی را از خانم گلشیفته فراهانی منتشر کرده است. همه نوع اظهارات در این خصوص صورت گرفت. بهت زدگی زیاد در این اظهارات کاملا مشهود است. تجربه به من نشان داده است که بهترین عکس العمل برای بسیاری از مردان، سکوت است. دلیل اصلی آن تغییر شگرف نگرش زنان به خود و جنس مخالف طی چندین دهه گذشته است. این در حالی است که حتی بسیاری از مردان مدرن هم در نگاه خود به دختر و همسر و بطور کلی زنان، فاصله زیادی با سنتهای متعارف چند صد ساله ندارند. بسیاری از آقایان و شاید هم اکثریتشان، از سکولار تا مذهبی، از جنوب شهر تا شمال شهر، وقتی در خانه هستند، فقط یک کار را در اول وقت انجام می دهند و تصور هم می کنند که به کار در خانه کمک کرده اند، آن هم کشیدن لایه ضخیم پرده پنجره ها هنگام غروب آفتاب و روش شدن چراغ خانه است. سکوت مردانی با این همه غیرت، سرشار از دوراندیشی هم می تواند باشد.  

۲ نظر:

  1. در فیس بوک
    http://www.facebook.com/Mohammad.Babaee.Balaneji/posts/182472948521561

    پاسخحذف
  2. مرسی آقای بابایی من با شما موافقم خوبه گاهی وقتها سکوت کرد . گاهی وقتها به خودم می گم اگر من یه هنرپیشه معروف وخیلی پول دار بودم آیا همین بودم!!!!! آدمها هیچ وقت با جایگاه متفاوت از هم نمی توانند درست قضاوت کنند

    پاسخحذف