عصر روز پنجشنبه در یکی از بزرگترین پارکهای
تهران پیادهروی میکردم. هوای بهاری و نسیم ملایم پارک را شلوغتر هم کرده بود. در
شلوغترین خیابان پارک، دختری در حال دویدن و ورزش از کنارم رد شد. او حجاب و
روسری را کامل برداشته بود. این صحنهها گاهگاهی داخل ماشین و هنگام رانندگی خانمها
دیده میشود. اما در یک نقطه شلوغ، بیسابقه به نظر میرسید. بلافاصله توجهم به
حواشی جلب شد. به همه کسانی که در آن حوالی و در دید من بودند، تا حد امکان توجه
کردم. حتی یک نفر هم به این موضوع با تعجب نگاه نمیکرد. کسی سر برنمیگرداند که
مجدداً او را ببیند. اگر خانمی آلمانی، با مانتو و شلوار جین در برلین ورزش کند، صحنه
به اندازه کافی غیر متعارف هست که توجه کسانی را جلب کند. اما در پارک پردیسان،
انگار با صحنهای کاملا عادی مواجه بودیم.
خوب میدانیم که نسبت به
بدحجابی چه حساسیتی وجود دارد. کشف حجاب ابداً قابل تحمل نیست و یکی از بالاترین
خط قرمزهای شناخته شده است. بعید است کسی در آن پارک شلوغ متوجه اهمیت موضوع
نباشد. اما انگار همه تصمیم به همکاری با این بانو داشتند و بهترین همکاری را نیز در
عادی تلقی کردن مسئله دیده بودند. تا او کاملاً راحت ورزش کند.
از
پل سید خندان تا میدان رسالت به تازگی خط ویژه اتوبوس احداث کردهاند. این خط ویژه
بعد از پل به طرف تونل رسالت نیز ادامه دارد. تقاطعهای همسطح و غیر همسطح و دور
برگردانهای زیادی در مسیر وجود دارد. جداسازی کامل خط ویژه از اتوبان مقدور نیست.
ابتدا
تابلوهای متداول خط ویژه و ورود ممنوع برای ماشینهای شخصی نصب شد، اما کارساز
نبود. در اولین راهبندان رانندگان یکی پس از دیگری وارد خط ویژه میشدند. به ناچار
سر هر تقاطع یک مامور گذاشتند. فقط اندکی وضع بهتر شد. تا مامور سر خود را بر میگرداند،
چندین موتوری و ماشین سواری وارد خط ویژه میشدند. تقاطع های زیاد این مسیر، راه
فرار را برای متخلفین ساده میکرد. سختگیری زیادتر پلیس هم منجر به راهبندان
بیشتر میشد.
نهایتاً
مسئله به طور ریشهای حل شد. سر هر تقاطع علاوه بر مامور، درب آهنی متحرکی گذاشتند.
ماموران به محض مشاهده وسائط نقلیه عمومی و یا خوروهای مجاز، درب آهنی را باز میکنند
و سپس میبندند و با دقت در انتظار ماشین مجاز بعدی میمانند.
فیسبوک، م، ،