۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

اینجا خراسان است


قبل از گسترش اینترنت، کار من ایجاب میکرد که مدام و بعضاً هفته‌ای یک بار مشهد بروم. مشهد پایتخت نوشابه‌ی‌ ایران است. در این مسافرت‌ها، متوجه موضوع جالبی شدم. راننده تاکسی‌های فرودگاه، نگاه ویژه خود را به مردم مناطق مختلف دارند. فرودگاه مشهد مبداء و مقصد عموم شهرهای بزرگ ایران است. موضوع جذاب بود، سعی می‌کردم با آنها وارد گفتگو شوم. و از نکاتی که به نظرم جالب می‌رسید، شبها در هتل یادداشت برمی‌داشتم.

با خراسانی‌های خوش‌ صحبت، سر صحبت خیلی راحت باز میشود. به آنها میگفتم از تهران آمده‌ام و ابتدا به ساکن به اصل و نسب آذربایجانی خودم اشاره‌ای نمیکردم تا راحت‌تر اظهار نظر کنند. نظرات صریح آنها که پس از کلی اما و اگر و محافظه‌کاری بیان میشد، واقعاً شنیدنی و بِکر بود. یک نکته‌ای لازم است در خصوص راننده تاکسی‌های فرودگاه مشهد ذکر بکنم. میان آنها حتی یک نفر که مسیر اصلی را برای کرایه بیشتر تغییر دهد، حرف بی‌جا بزند، موسیقی و یا نوحه دلبخواه خود را به مسافر تحمیل کند، تا کنون ندیده‌ام. شاید راننده‌گان با مکانیزم خاصی انتخاب می‌شوند، که در هر حال ستودنی است.

اصطلاحات جالبی بین خودشان دارند. بهترین مسافر، آدمهای ثروتمندی است که هتل خوبی را از آنها سراغ بگیرد. هتل‌ها بابت معرفی مسافر، خدمات ویژه ارائه می‌دهند. بر همین مبنا، به افراد کِنِس و یا شهرها و کشورهای فقیر همسایه که استطاعت مالی ندارند، با مطایبه "هتلی" می‌گویند. مردم مناطقی از کشور را بیشتر می‌پسندند، چون دست و دلبازند. از بعضی شهرها به طور ویژه گریزان بودند، چون می‌دانستند از "هتلی‌" جماعت اصل کرایه را هم با چک و چانه باید دریافت کرد. بعید نیست من خودم نیمه‌هتلی‌ بوده‌ باشم. چون به یکی از بهترین هتل‌های مشهد می‌رفتم ولی چون میهمان شرکتها بودم، خاصیتی برای آنها نداشت.

با کمال تاسف تمام آن یادداشت‌ها را که هنوز تایپ نکرده بودم، از دست دادم. بعید است کسی حال و حوصله و علاقه و از همه مهمتر شرایط مناسب برای این کار داشته باشد. اینبار که مشهد رفتم و سوار تاکسی شدم، دلم می‌خواست با آقای راننده از حسرت خودم بگویم که چه یادداشتهائی را از دست داده‌ام. همین که سر صحبت باز شد، برای لحظاتی تصور کردم ماشین را اشتباهی سوار شده‌ام. با شخص کاملاً متفاوتی مواجه شدم که حسرت از دادن همه آن یادداشت‌ها فراموش شد.

ابتدا چند بیت متناسب صحبت‌مان  از اشعار متعارف فارسی خواندند. وقتی متوجه شدم اهل سبزوارند، از ایشان در خصوص سبزوار پرسیدم. اشعاری از مولانا خواندند. اشاره‌ای به سربداران کردند و سپس از اشاراتی گفتند که سایر بزرگان ادب فارسی به سبزوار داشته‌اند. به مناسبتی بیتی خواندند که بر وزن شاهنامه بود و بار حماسی داشت، اما مربوط به تحولات روز بود. وقتی سوال کردم، متوجه شدم خودشان سروده‌اند. متعجب شدم و از آثار دیگران ایشان پرسیدم، که تعجب من صدچندان شد. ظرف پنج سال تمام قرآن را در مثنوی بحر متقارب سروده و ترجمه کرده‌اند. اثر دیگر ایشان رسالة‌الحقوق امام سجاد بود، که آن را نیز در قالب رباعی سروده بودند.


استاد حسن راحتی سبزواری، از شعرای استان خراسان هستند. متولد روستای ششتمد در جنوب سبزوار، که زادگاه ابولحسن بیهق نیز هست.  تحصیلات ابتدائی را در همان روستا و دروس تکمیلی را در مشهد خوانده‌اند. از محضر استاد بنام ادب فارسی، مرحوم محمد تقی ادیب نیشابوری فیض برده‌اند. تحصیلات دانشگاهی ایشان نیز فلسفه و حکمت اسلامی از دانشکده الهیات دانشگاه تهران است. از سال 1350 تا 1379 در دبیرستانهای سبزوار و مشهد به تدریس ادبیات عرب و معارف اسلامی مشغول بوده‌اند. و در دوران بازنشستگی همچنان سرزنده و سرحال به نظر می‌رسند.

وقتی به مقصد رسیدیم، متوجه شدم که چاپ این ترجمه منظوم قرآن تمام شده است. ایشان وقتی اشتیاق من را دیدند، تنها نسخه‌ همراه خود را به من دادند. در انتهای آن نیز رباعی زیبائی نوشتند. هنگام خداحافظی، پیدا بود که نگاه من سوال دیگری هم دارد. برای استادی با این همه سابقه تدریس و آثار ارزشمند و دانش ادب فارسی و عربی، انتخاب کاری چنین طاقت‌فرسا، متعارف به نظر نمی‌رسید. مرد وارسته و قانع، توضیح دادند که بصورت حرفه‌ای مشغول نیستند و کمک خرجی برای زندگی است.

ولی خوب؛ من جواب دیگری هم برای این سوال دارم. نباید تعجب کرد. اینجا خراسان، زادگاه زبان و ادب فارسی است. سرودن و مشاعره بخشی از سنت دیرینه این مردم است. اگر تصادفی با خراسانیان همسفر شدید، نگران "هتلی" بودن خود نباشد، بعید نیست هم‌سفرتان ادیب نیشابوری باشد.



از قرآن کریم سوره شمس را با صدای آسمانی محمد عبدالباسط عبدالصمد همه شنیده‌ایم. آیه هفتم و هشتم این سوره می فرماید «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا*فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» یعنی خداوند نفسی را به انسان داده که خود قادر است امر نیک و بد را از هم تشخیص دهد. به راستی هم چنین است. کسی بهتر از خودمان نمی‌داند که هر عملی را با چه نیتی انجام می‌دهیم.  

خدا کرده الهام بر آن بشر
هم آن کار خیر و هم آن کار شر

هر آن کس کند پاک نفس و روان
شود رستگار او به هر دو جهان
   
ترجمه کامل و منظوم سوره الشمس قرآن، از استاد حسن راحتی سبزواری :
سرآغاز هر کار نام خداست
کز او مهر و بخشش همه خلق راست

به خورسید و نورش که گسترده است
خداوند سوگند آن خورده است

به ماه است سوگند آن دم که او
به دنبال خورشید آید بگو

به روز آن زمانی که رخشان شود
زمین سر‌به‌سر روشن از آن شود

به شب آن زمانی که پوشد تمام
زمین را بگیرد (سیاهی مدام)

قسم ها بر آن آسمان بلند
کسی کان بنا کرده دور از گزند

قسم یاد کرده خدا بر زمین
کسی کو بگسترده آن را چنین

قسم از خدا بر روان بشر
نموده منظم و را سربه‌سر

خدا کرده الهام بر آن بشر
همان آن کار خیر و هم آن کار شر

هر آن کس کند پاک نفس و روان
شود رستگار او به هر دو جهان

هر آن کس که آلود نفسش عیان
هم او گشته محروم و نومید از آن

چو بنمود تکذیب پیغمبران
ثمود آن که طاغی شده در جهان

زمانی که برخاست از آن میان
کسی کو شقی‌تر بُدی آن زمان

به گفته است صالح به آن مردمان
شتر را که معجز بود این زمان

هم آبشخور و آن شتر را شما
همه واگذارید آن بر خدا

دورغین شمردند آنها چنان
که نبود فرستاده او در جهان

بکشتند آن ناقه را از ستم
زده بر تبهکاریِ خود رقم

چو گشته گنهکار و هم خوار و زار
بکوبید درهم خدا آن دیار

همه صاف و هموار شد آن زمین
ز کردار قوم ثمود این چنین

خدا هرگز از عاقیبت‌‌های کار
ندارد ز کس ترس در روزگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر